سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طلبه ای طالب یار

دشمن پیامبر وقتی حاکم مسلمین شد

پنج شنبه 85 بهمن 5 ساعت 12:27 صبح

 بنام خدای مهربان

 در تاریخ ماجراهایی هست با اینکه خیلی عجیب است اما حقیقت دارد.

 یکی از وقایع تاریخی عجیب در زمان پیامبر و فرزندانش اتفاق افتاده است.

 یکی از سر سخترین دشمنان پیامبر صل الله فرزندان بنی امیه و ابوسفیان بودند

 مثلا فقط در جنگ بدر که اولین جنگ مسلمان با کفار بود فقط بدست حضرت امیر علیه السلام دایی و پدر بزرگ و برادر معاویه به قتل رسیدند و یا ماجرای خوردن جگر حمزه توسط مادر معاویه و...

 معاویه و امویان وقتی مکه بدست مسلمانان فتح شد از روی ترس اسلام آوردند اما بعد از اسلام آوردن هم از ضربه زدن به اسلام دست برنداشتند و به شیطنت و اخلال در امور مسلمین پرداختند

  

حالا میرسیم به نکته جالب ماجرا

 پس از گذشت حدودا چهار سال از فوت پیامبر (بله فقط 4 سال) در زمان خلیفه دوم زمانی که شام (سوریه و ترکیه و......) فتح شد معاویه حاکم شام شد!

 دشمن ترین افراد به پیامبر و دین اسلام شد خلیفه مسلمین !

 وقتی حضرت علی علیه السلام به خلافت رسید و معاویه را برکنار نمود در مقابل معاویه عوض اطاعت،به خونخواهی عثمان با حضرت امیر به جنگ پرداخت! و فتنه ها و آشوبهایی برپا نمود.

 پیامبر در سال 11 هجری به شهادت رسیدند و معاویه از سال 15هجری تا سال 60 هجری (یک سال قبل از حادثه کربلا)حاکم شام و بیست سال هم حاکم بلاد مسلمین بود.

 معاویه و فرزندان بنی امیه 150 سال حاکم مسلمین بودند!؟

 

یزید در شعری بعد از حادثه کربلا میگوید :

 (لیت اشیاخی ببدر شهدوا )        (جزع الخزرج من وقع الاسل)

 ای کاش اجداد من که در بدر کشته شدند ناله خزرج را از درد نیزه شاهد بودند

 (فاهلّوا و استهلّوا فرحا)           (ثمّ قالوا یا یزید لاتشل)

 پس برخیزند و پایکوبی کنند وبگویند ای یزید دست مریزاد

  (قد قتلنا القوم من ساداتهم)      (وعدلناه ببدر فاعتدل)

 ارباب و سادات آنان را کشتیم و انتقام بدر را گرفتیم

 (لعبت هاشم بالملک فلا )       (خبر جاء و لا وحی نزل)

 هاشم با سلطنت بازی کرد نه خبری آمده و نه وحیی نازل شده!

 (لست من خندف ان لم انتقم )      (من بنی احمد ما کان فعل )

 من از خندف نباشم اگر از فرزندان احمد در برابر آنچه کرده انتقام نگیرم.

 


نوشته شده توسط : کیش مهر

نظرات دیگران [ نظر]


از این سگ یاد بگیر (داستانی شگفت انگیز)

سه شنبه 85 آذر 28 ساعت 6:41 عصر

بنام خدای مهربان

 

یک ماجرای واقعی!

 

شهید دستغیب از یکی از دوستانش چنین در کتاب داستانهای شگفت نقل کرده اند:

 

یکی از بستگانم چند سال در فرانسه برای تحصیل اقامت داشت در بازگشنش به ایران نقل کرد:

 

در پاریس خانه ای کرایه کردم و سگی برای نگهبانی داشتم روزها سگ در پشت در میخوابید

 

و من به کلاس و درس میرفتم و وقتی برمی گشتم سگ همراهم داخل خانه میشد.

 

شبی بازگشتم به طول کشید و هوا هم به سختی سرد بود

 

 به ناچار پشت گردنی پالتو را بالا آورده گوشها و سرم را پوشاندم و دستکش در دست کرده بودم و صورتم را گرفتم به طوری که تنها چشمم برای دیدن باز بود به این شکل و صورت درب خانه آمدم

 

تا خواستم قفل در را باز کنم سگ زبان بسته چون لباس خود را تغییر داده بودم و صورتم پوشیده بود، مرا نشناخت و به من حمله کرد و پائین پالتو را گرفت

 

من فورا صورتم را نشان دادم و صدایش زدم

 

تا مرا شناخت با نهایت شرمساری به گوشه ای از کوچه خزید در خانه را باز کردم هر چه اصرار کردم داخل خانه نشد

 

صبح که به سراغ سگ آمدم دیدم از شدت حیا جان داده است

 

 

                    

 

 

 اینجاست که باید هر فرد از ما به سگ نفس خود خطاب کنیم که چقدر بی حیاییم

 

چرا از پروردگارمان که همه چیزمان از اوست حیا نمی کنیم ؟

 

و ملاحظه حضرتش را نمینماییم ؟

 

در ارسال قبلی گوشه هایی از دعای ابو حمزه حضرت سجاد علیه السلام را بخوانید


نوشته شده توسط : کیش مهر

نظرات دیگران [ نظر]


نجوایی با یار

سه شنبه 85 آذر 28 ساعت 4:7 عصر

بنام خدای مهربان

 

منم  پروردگارا آن کسى‏که در خلوت از تو شرم نکردم و در آشکارا هم رعایت تو را نکردم

 

منم ‏ کسى که بر مولای خود دلیرى کرده

 

منم  کسى‏که نافرمانى برپادارنده آسمانها را کرده‏

 

منم  آن کسى‏که هرگاه نوید گناهى رابه من مى‏دادند بسوی گناه شتابان مى‏رفتم

 

منم  که مهلتم دادى ولى من به خود نیامدم

 

و بر من پوشاندى ولى من شرم نکردم 

 

و نافرمانیها کردم و از حدّ گذراندم 

 

و از چشم خود مرا انداختى

 

و من اعتنا نکردم 

 

پس باز هم به بردباریت مهلتم دادى و با پرده‏پوشیت مرا پوشاندى

 

تا بدانجا که گویا از یاد من بیرون رفتى

 

و از کیفرهاى گناهان مرا دور داشتى

 

تا به حدى که گویا از من شرم کردى 

 

خدایا در هنگام گناه که من نافرمانیت کردم

 

نه از باب این بود که پروردگاریت را منکر بودم

 

و یا دستورت را سبک شمردم‏

 

و یا خود را در معرض کیفرت درآوردم

 

و یا تهدیدهاى تو را بى‏ارزش فرض کردم

 

بلکه گناهى بود که پیش آمد

 

و نفس سرکش نیز آنرا آراست 

 

و هواى نفس نیز چیره شد 

 

و بدبختى هم کمک کرد  

 

و پرده‏پوشى تو هم مرا مغرور کرد

 

و در نتیجه تا آنجا که مى‏توانستم در نافرمانى و مخالفت تو کوشیدم 

 

ولى اکنون کیست که از عذاب تو مرا نجات دهد 

 

و از دست دشمنان در فرداى قیامت چه کسى خلاصم کند 

 

اگر امید من به کرمت و وسعت رحمتت نبود

 

و از ناامید شدن بازم نمى‏داشتى به محض آنکه به یاد آنها مى‏افتادم

یکسره ناامید مى‏شدم

 

به عزتت سوگند اگر برانیم من هرگز از در خانه‏ات برنخیزم 

 

مخلوق به که پناهنده شود جز به خالقش 

 

فرازهایی از دعای ابوحمزه


نوشته شده توسط : کیش مهر

نظرات دیگران [ نظر]


بنام خدای مهربان

 

سخنی دوستانه با روسای دینی بلاگ

 

 

بعد از نشست وبلاگ نویسان قرآنی آقای حامد احسان بخش از پرشین فنز را دیدم ایشان گفتند که برای بلاگر های قمی میخواهند یک تشکل تشکیل دهند و از دادن یک افطاری در اواسط ماه رمضان شروع خواهد شد

 

به آقای نجمی گفتم شما از این فرصت استفاده کنید و از این طریق به این مجموعه خط دهی کنین ایشان گفتند به آقای مهندس فخری بگویید جناب مهندس هم چون وقت نماز بود عجله داشتند و نشد با ایشان کامل صحبت کنم که در اینجا مینویسم

 

این تجمع های وبلاگ نویسان و اردو رفتن ها صورت خواهد گرفت همانطور که در تهران انجام میشود

 

این یک موج و حرکتی است که به طور حتم حرکت خواهد کرد

 

آیا بهتر نیست و نمیشود؟ این موج را جریان دهی کرد به راه درست؟

 

 یا اینکه

 

حداقل کاری کرد که به انحراف کشیده نشود و این تجمع ها پاتوق و محلی  برای گناه نشود؟

 

آیا نمیتوان با قدری کلان نگری از این موج فزاینده برای هدایت جوانان استفاده نمود؟

 

آیا نمیشود مثلا در این تجمع و افطاری وبلاگ نویسان قمی از جانب تشکل شما فرد و افرادی شرکت کنند حتی کمکی هم بکنید و خود این حضور باعث سالم تر شدن این محیط جوانانه نخواهد شد؟

 

حیف است که از این فرصتها برای هدایت و خط دهی به جوانان و نوجوانان استفاده ننمود

 

مثلا در 25 شهریور عده ای به اردوی تنگه واشی در اطراف تهران رفتند آیا نمیشد یکی دوتا طلبه وارد و آگاه هم با ایشان همراه شوند خود این حضور میدانید چقدر به سالم سازی این محیطها کمک میکند؟!

 

یاعلی

 


نوشته شده توسط : کیش مهر

نظرات دیگران [ نظر]


بنام خدای مهربان

 

 

حقیقتا که قرآن در میان ما نیز مهجور و قریب است

آیا ما قرآن را برنامه کامل زندگی خود میدانیم؟!

نکاتی در مورد نشست وبلاگ نویسان قرآنی

 

1)     با تمامی کاستی ها و ضعفها ولی برای اولین بار بسیار خوب و مفید بود

 

2)     یکی از نکات مورد بحث و نظر روش و طریقه نوشتن بود که بارها تاکید شد باید مختصر و مفید..... در نشست قبلی استاد محدثی راهکارها و نکات کاربردی و کلیدی فرمودند اما و چرا از این نکات استفاده ای نشد؟ آیا نمیشد راهکارهای ایشان تدوین و مکتوب میشد و مورد استفاده قرار میگرفت که در این همایش قرآنی در این مورد  بحث کمتری صورت میگرفت؟

 

3)     قرآن که برنامه زندگی انسانهاست در تمام زمینه های انسانی حرف برای گفتن دارد نباید قرآن و وبلاگهای قرآنی را محدود به مبحثی خاص نمود مثلا میتوان مباحثی در باب اخلاق و زندگی..........

 

4)     باید نیاز سنجی و برنامه ریزی شود برای مخاطبان با افکار مختلف و برای هر طرز فکر برنامه ریزی خاصی شود مثلا برای افرادی که چندان معتقد نیستند میتوان مفاهیم قرآن را بدون تصریح  و ذکر آیه بیان نمود تا مورد توجه  بیشتر قرار گیرد

 

5)     بهتر است از افرادی که میخواهند در تریبون آزاد صحبت کنند یک توضیحی خواست که چه میخواهند بگویند تا سخنی که میگویند اگر مفید فایده بود وقت عموم گرفته شود

 

 


نوشته شده توسط : کیش مهر

نظرات دیگران [ نظر]


<      1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

! به پا عاقبتت رو !
حتما بخوانید مخصوصا دوستان ساده دل!
حتما بخوانید مخصوصا دوستان ساده دل! 2
پاسخگوی خون بیگناهان کیست؟
ای دل جهان به کام تو شد شد نشد نشد
این روزها چقدر دلم تنگ است
شعری از حضرت رضا ع
کوروش کبیر
انشالله در این مورد خواهم نوشت
ماهواره
[عناوین آرشیوشده]